۱۳۸۸/۷/۳

بند 2_الف کجاست؟

تشریح ساختارهای فیزیکی و انسانی بند ویژه اطلاعات سپاه پاسداران در زندان اوین

بند 2 الف مخفف بند 2_امنیتی و نامی است که مقامات قضایی و سازمان زندانها روی بند 325زندان اوین گذاشته اند. بند 2الف یا همان بند 325 زندان اوین در اختیار اطلاعات سپاه پاسداران بوده و از آن به عنوان بازداشتگاه ویژه امنیتی استفاده می شود. در سالهای اخیر کسانی مانند اکبر گنجی، دکتر زرافشان و دکتر سحابی از فعالان سیاسی و علی افشاری، مهدی امین زاده، یاشار قاجار و عابد توانچه از فعالان دانشجویی بازداشت در این بند را تجربه کرده اند و هم اکنون نیز پس از روی کار آمدن دولت کودتا بعد از تقلب بزرگ حکومت در انتخابات ریاست جمهوری افرادی مانند دکتر زید آبادی و عبدالله مومنی که ترکیبی از فعالیت سیاسی و فعالیت دانشجویی را ارائه می کردند در این بند نگهداری می شوند.

ویژگی مشترک افرادی که در این بند نگهداری می شوند بی خبری طولانی مدت از وضعیت آنان و وضعیت جسمی و روحی بسیار نا مناسب است. چهره به وضوح پریشان و شکسته زید آبادی و اعترافات آشکارا دروغین مومنی در کنار بی خبری طولانی مدت از آنان نشان می دهد اوضاع زندانیان سیاسی در بند 325 به مراتب وخیم تر از گذشته شده است به طوری که مهدی امین زاده یکی از کسانی که بند 325 را تجربه کرده است خطر مصاحبه کردن در شرایط کودتا را به جان خریده و با طعنه از افکار عمومی سوال می کند: چرا فقط در بند 2 الف زندانیان مجبور به مصاحبه می شوند؟

مطلب حاضر سعی دارد برای خوانندگان توضیح دهد بند 2 الف کجاست و در آن چه می گذرد.

بازداشت شدگان بند 2 الف از همان لحظه ی بازداشت می توانند حدس بزنند با چه کسانی طرف هستند. استفاده از ماشینهای سواری نمره ی عادی توسط تیم بازداشت، استفاده از اسلحه برای بازداشت یک فعال سیاسی، اعمال خشونت شدید در هنگام بازداشت، ضرب و شتم فعال سیاسی در صورت تقاضا کردن حکم قضایی بازداشت، دست بند زدن دستها از پشت، خواباندن زندانی روی صندلی عقب یا کف ماشین به صورتی که شکم زندانی روبه کف ماشین باشد، بستن چشمبند روی چشمهای زندانی، تخلیه جیبهای زندانی در یک کیف و بازرسی بدنی زندانی در همان حالت و در انتها گذاشته شدن آرنج یا زانوی بازداشت کننده روی کمر بازداشت شده به طوری که امکان هر حرکتی از او گرفته شود و نکته ی عجیب در این میان ترجیح استفاده از موبایل به جای بی سیم توسط تیم بازداشت است.

بند 325 در قسمت جنوبی شرقی زندان اوین واقع است. ماموران سپاه با نشان دادن برگه های قضایی که محل نگهداری زندانی را بند 2 الف را اعلام کرده است بدون هیچ گونه مزاحمتی فرد بازداشت شده را با ماشین تا پشت درب اصلی بند 325 برده و آنجا تحویل افسر نگهبان این بند می دهند. شیفت کاری زندان بانان و افسر نگهبانی این بند بر اساس 24 ساعت کار و 48 ساعت استراحت است و در کل سه افسر نگهبان و سه شیفت از زندان بانان وجود دارد که همگی از اعضای سپاه پاسداران هستند.

به فاصله ی دو متر قبل از درب اصلی (درب ماشین رو) بند 2 الف اتاق کوچکی وجود دارد که از آن به عنوان اتاق عکاسی و اتاق نگهداری وسایل شخصی زندانی استفاده می شود. در ابتدا برگه هایی که حاوی اطلاعات اولیه متهم است و شامل نام، نام خانوادگی، آدرس محل سکونت، شماره تلفن و ... است در این اتاق پر می شود و سپس به زندانی اعلام می شود که چشمبند خود را برای گرفتن عکس بردارد. زندانی حتی در این زمان هم قادر به دیدن کسی نیست چون فقط یک نفر در اتاق باقی می ماند و او هم تمام صورت خود را پشت دوربین عکاسی پنهان میکند. با پایان عکاسی دوباره به زندانی گفته می شود که چشمبند خود را بزند. سپس یکی از ماموران پتوی سربازی کهنه ای را مثل پرده تا سینه ی زندانی نگه می دارد و از زندانی خواسته می شود لباسهای خود را کاملا در آورد. بعد از آنکه زندانی برهنه شد یک پیراهن و یک شلوار با رنگ روشن و بسیار نازک به زندانی تحویل داده می شود و مورد بازرسی بدنی قرار می گیرد. مامور دیگری هم در این فاصله لباسها و وسایل همراه زندانی را با دقت جستجو می کند.

در کنار درب وردی این اتاق یک کمد پرسنلی مرکب شامل بیست کمد مجزا وجود دارد که همگی دارای قفلهای سوئیچی می باشد و از آن برای نگهداری وسایل همراه زندانی استفاده می شود. دو عدد دیگر از این کمدها به صورت ال مانند پشت تنها میز اتاق قرار دارد و دستگاه انگشت نگاری چسبیده به پهلوی یکی از این کمدها است.

پس از انجام این مقدمات زندانی توسط افسر نگهبان از درب ماشین رو به داخل بند 2 الف برده می شود. در سمت چپ دیوار یک ساختمان دو طبقه قرار دارد که به رنگ آبی رنگ آمیزی شده است و تا منتهی الیه بند 2 الف امتداد دارد. این دیوار در پایان با رسیدن به استخر معروف بند 325 یک فرو رفتگی 2 متری پیدا کرده و یک محوطه شبیه ایستگاه تقویت فشار گاز به مساحت 3 متر مربع با توری و قاب فلزی در کنج آن قرار دارد. این دیوار در انتها به یک درب ماشین رو دیگر که نصف ابعاد در اصلی بند را دارد منتهی می شود که در ظاهر سالهاست از آن استفاده نمی شود.

درب اصلی بند 2 الف به محوطه ای باز می شود که کاملا مسطح است اما به دلیل قرار داشتن اوین در کوهپایه ساختمان بند دارای شیب است به طوری که دست راست درب اصلی و به فاصله ی هشت متری از دیوار آبی دو پله و در انتهای دیوار اصلی قبل از فرو رفتگی در مقابل درب ساختمان سلولها شش پله پائین می رود. این پله ها به یک فضای راهرو مانند منتهی می شود که یک طرف آن دیوار بند و طرف دیگر یک باغچه به عرض یک متر است. به دلیل ارتفاع گرفتن تدریجی سطح حیاط بند 325 از کف این راهرو و محاط شدن بین دیوار بند از یک طرف و درختهای کهنسال قطور از طرف دیگر کسانی که از آن عبور می کنند ممکن نیست آن را فراموش کنند.

سطح حیاط قبل از رسیدن به استخر با شش پله از سمت راست به درب ورودی زندان بانان می رسد. یک درب فلزی قهوه ای رنگ که با گذشتن از آن وارد فضای خود بند 2 الف می شویم و روبه روی این درب اتاق نگهبانان بند قرار دارد. این فضا یک فضای مستطیل شکل است که درب حمام، درب دستشویی، درب یک زیر زمین کوچک، درب دو راهرو سلول های انفرادی و یک راهرو منتهی به درب دیگر ساختمان بند روی اضلاع آن قرار دارند.

به ترتیب از مبدا درب قهوه ای رنگ به صورتی که رو به فضای داخل ایستاده باشیم در سمت چپ یک کمد پرسنلی، بعد از آن درب دستشویی و بعد از آن درب حمام قراد دارد. در ضلع روبه رو فقط یک درب و یک پنجره که متعلق به نگهبانی است است وجود دارد. در دو ضلع دیگر یک درب منتهی به زیر زمینی کوچک و درب یک از راهروهای حاوی سلول انفرادی در سمت چپ و یک درب منتهی به راهرو حاوی سلول انفرادی و درب یک راهرو که از بند خارج می شود در سمت راست قرار دارد.

هر راهرو انفرادی شامل 8 سلول انفرادی است که در دو ردیف چهارتایی روبه روی هم قرار دارد ولی درب سلولهای انفرادی رو به روی هم باز نمی شوند. کف محوطه بند پارکت سبز رنگ است که دو نوار پهن سفید و مشکی در کناره های آن قرار دارد. درب سلولهای انفرادی دربهای سنگین و قطور فلزی به ارتفاع 190سانتیمتر است که در میانه آن یک دستگیره استیل وجود دارد و قفل آن از طریق یک زبانه ی نسبتا ضخیم فلزی با شکاف چهارچوب چفت می شود. بعد از رفتن زندانی به سلول یک چفت دیگر که حرکت دایره ای دارد درب سلول را با زبانه ی دوم قفل می کند.

درب سلولها از بالا دارای یک درب لولایی ده در پانزده سانتیمتر است که زندانبانان از آن برای سرکشی به زندانی و تحت نظر داشتن او استفاده می کنند. درب لولایی ده در بیست سانتیمتری هم در پائین درب سلول قرار دارد که از آن برای دادن غذا به زندانی استفاده می شود. درب اصلی سلولهای انفرادی و دو درب کوچک تعبیه شده روی آن همگی به سمت راهرو باز می شود. درب کوک بالا کاملا پوشیده است اما درب پائین به جای ورق فلزی با چندین نوار فلری به قطر نیم سانتیمتر که مورب با زاویه 60 درجه رو به پائین جوش داده شده است پوشیده شده تا هوا از آن عبور کرده و وارد سلول شود اما مطلقا از طریق آن چیزی به جز پارکت سبز رنگ کف دیده نمی شود.

سلولها تا ارتفاع 180 سانتیمتری سنگ یک دست سفید مرمر است و و بالای آن تا ارتفاع 3 متری و همچنین سقف گچکاری شده است. ضخامت دیوارها به قدری زیاد است که حتی با کوبیدن ضربات قوی نیز صدایی منتقل نمی شود. یک عدد لامپ رشته ای که روی آن توری کشیده شده است به صورت بیست و چهار ساعته روشن است. پنجره ی سلول انفرادی در ارتفاع دو متری است و از داخل با یک چهارچوب قوی فلزی دو تکه با روکش توری که با قفلی به هم بسته شده است و از بیرون با نوارهای پهن مورب رو به پائین پوشیده شده است.

کف سلولهای انفرادی با موکتهای سبز رنگ پوشیده شده است که طرح روی این موکت مربع های به ضلع پنج سانتیمتر است و هیچ وسیله ای جز یک عدد مهر نماز و یک بطری پلاستیکی خالی در آن وجود ندارد. دو عدد پتوی سربازی به زندانی تحویل داده می شود که باید آز آنها به عنوان زیر انداز، رو انداز و بالش استفاده کند!

روزی سه نوبت قبل از اذان صبح، ظهر و شب به زندانی اجازه ی خروج از سلول و استفاده از دستشویی داده می شود. بعد از جا افتادن زندانی به او نواری کاغذی می دهند تا اگر کاری داشت آنرا از شکاف زیر درب سلول به راهرو پرت کند و زندان بان با دیدن آن متوجه نیاز زندانی بشود اما معمولا اهمیتی به این نوارها داده نمی شود. بند انفرادی دارای سه دستشویی است ولی زندانیان چه یک نفر باشند چه بیشتر یک به یک و با چشمبند به دستشویی برده می شوند. به جز وقتی که زندانی در سلول انفرادی خود قرار دارد در بقیه حالات بدون استثنا باید چشمبند داشته باشد.

تعداد حمامها هم سه عدد می باشد که اولی دارای دری آلومینیومی تا ارتفاع 150 سانتیمتر است و زندانی در آن از کمر به بالا کاملا دیده می شود. حمام دوم و سوم دارای دربی هستند که زیر آن تا بیست سانتیمتر باز است اما بالای آن پوشیده است و یک درب کشویی کوچک برای تحت نظر داشتن زندانی روی آن تعبیه شده است. در محوطه حمام یک ماشین لباسشویی و یک سینک سه تکه ی روشویی با یک چهارچوب آلومینیومی وجود دارد. پنجره های حمام هم همانند پنجره های سلول انفرادی از داخل و خارج کاملا بسته و پوشیده اند. برای استحمام تنها ماده ی شوینده آن هم بعد از جا افتادن زندانی و آشنایی با محیط یک شامپوی یکبار مصرف با روکش مشمعی است. این شامپوها مشابه همان شامپوهایی هستند که درحمامهای عمومی قدیمی فروخته میشد و مانند سوسیس در امتداد هم بسته بندی می شوند. به حدی اوضاع زندانیان در بند 2 الف اسفبار است که خود زندان بانان هر لحظه امکان خودکشی زندانی را می دهند و همین شامپوهای بسیار کوچک را هم با یک سوزن ته گرد سوراخ کرده و به زندانی می دهند تا مثلا از تحریک شدن زندانی و خوردن مایع شوینده جلوگیری کنند. هیچ ماده شوینده دیگری مانند صابون و ... برای حمام کردن وجود ندارد. مدت استفاده از دستشویی 3 دقیقه و حمام پنج دقیقه است و در صورت طول کشیدن کار زندانی فحاشیها و رفتار خشن زندانبانان و عقب افتادن نوبت بعدی حمام حداقل برخوردی است که صورت می گیرد.

در بند 235 بر خلاف بند 209 هیچ مامور خریدی وجود ندارد و حتی بازجوها اجازه ی تحویل وسیله به زندانی را ندارند. بازجو حتی برای تحویل برگه های سفید بازجویی به متهم باید ابتدا آنها را تحویل افسر نگهبان داده و افسر نگهبانی پس از ثبت و بازرسی شخصا آنرا به زندانی تحویل می دهد.

هر چند روز یکبار سلول زندانی را عوض می کنند تا از عادت کردن او به شرایط بازداشت جلوگیری کنند.

در بند 325 بر خلاف بند 209 غذای زندان به زندانی داده می شود و معمولا مقدار آن از جیره روزانه ی زندان هم کمتر است اما زندان بانان و بازجوها غذای مخصوص خود را می خورند که با غذای زندانی متفاوت است. زندانیان بند 2 الف عمدا نیمه گرسنه و در وضعیت نا مساعد بهداشتی نگهداری می شوند.

هواخوری زندانیان بند 2 الف تنها با موافقت کارشناس پرونده ممکن است و بدین صورت انجام می شود که یک صندلی چوبی در کنار همان درب قهوه ای رنگ توصیف شده گذاشته می شود و زندانی پنج یا ده دقیقه از سلول خارج شده و روی آن می نشیند و اجازه ی بلند شدن ندارد. زندانی در هواخوری هم مانند همه ی لحظات دیگری که از سلول خود بیرون می روند باید چشمبند بر چشم داشته باشد. در طول مدت فرآیندی که هواخوری نامیده می شود سلول زندانی به دقت بازرسی می شود.

آب بند 2 الف آب چاه است و قابل شرب نیست و فقط آب محل استراحت زندان بانان و نگهبانان آب لوله کشی شهری است. املاح آب غیر شرب بند 2 الف به قدری زیاد است که همیشه سینکهای دسشتویی با یک لایه ی ضخیم از نمک و رسوبات پوشیده شده است. زندانیان باید بطریهای آب خود را در نوبت دستشویی صبح از آب سردکنی که در راهرو توصیف شده ی بیرون بند قرار دارد پر کنند اما در بسیاری از مواقع زندان بانان کم حوصله این اجازه را نمی دهند و زندانی چاره ای جز تشنه ماندن یا خوردن آب غیر بهداشتی را ندارد.

در سمت راست درب قهوه ای رنگ ورودی و در امتداد دیوار اتاق نگهبانی یک راهرو وجود دارد دری به راهرو طبقه بالا و دری به زیر زمین در یک طرف آن و در طرف دیگر در انتهای آن دری وجود دارد که با پنج پله وارد حیاط دیگر بند 2 الف می شود. به فاصله ی چهار یا پنج متری رو به روی پله های ورودی به این حیاط ساختمان بازجویی قرار دارد. ساختمان بازجویی یک ساختمان یک طبقه با سقف مورب است که با درختهای قطور بسیار قدیمی پوشیده شده است. این ساختمان دارای سه اتاق می باشد که دو اتاق کناری اتاق بازجویی و اتاق وسطی اتاق استقرار تیم بازجویی می باشد. کف اتاقها موکت زبر شکلاتی رنگ است و سه نوع لامپ در سقف آن تعبه شده است. لامپهای مهتابی برای روشنایی اتاق و لامپهای کوچک اما بسیار پر قدرت قرمز و آبی رنگ که در هنگام شکنجه از آن استفاده می شود.

یک طرف این حیاط بند 325 با توریهای سبز رنگ فلزی بسته شده است و طرف دیگر آن دیوار ساختمان بند قرار دارد. دیواره سبز فلزی در جایی که زندانی می تواند از پنجره اتاق بازجویی بیرون را مشاهده کند تبدیل به دیوار مرتفعی می شود. با حرکت در امتداد دیوار بند به یک درب کوچک فلزی می رسیم که به محوطه ای که انبار لباس بند و یک مجموعه اتاق تو در تو در نظر گرفته برای باز می شود.

در اتاقهای بازجویی یک صندلی دسته دار در کنج اتاق قرار دارد که از آن در بازجوییهای روز اول استفاده می شود. یک میز فلزی با رویه نئوپان به همراه صندلی های چوبی نیز وجود دارد که در بازجویی های طولانی مدت از آن استفاده می شود. نمایی که زندانی از پنجره ی اتاق بازجویی می بیند شاید یکی از اصلی ترین عوامل فشار روانی است. پنجره اتاق یک و نیم تا دو متر از از کف حیاط فاصله دارد و شاخه های درختان همواره جلوی دید زندانی است. به فاصله ی 3 متری از پنجره یک دیوار بلند آجری وجود دارد که روی آن میله هایی با پنج رشته سیم خاردار قرار داده شده است و تنها چیزی که می توان از بالای دیوار دید ساختمان بلند هتل اوین است.

فضای جلوی پنجره اتاق بازجویی کلا باغچه است. در کنج محوطه ای که از اتاق بازجویی دیده می شود یک چراغ بزرگ به همراه یک پرژکتور قوی وجود دارد که وقتی بازجوئیهای حساس بوده و به ساعات شب می کشد با روشن شدن آنها و تابیده شدن نور به شاخ و برگ درختان فضای خاصی به وجود می آید.

به جز فصل زمستان صدای کر کننده و مداوم انبوه پرندگانی که روی درختهای بلند و پر تعداد زندان اوین لانه دارند در سلول انفرادی و اتاق بازجویی قطع نمی شود. صدایی چیلرهای پر و صدایی هم که عمدا در بیش از 60 درصد طول روز روشن هستند اجازه ی شندین هیچ صدایی حتی صدای پای زندان بانی که برای سرکشی به راهرو آمده است را نمی دهد.

تمام زندان بانان یکدیگر را سید یا حاجی خطاب کرده و نام دیگری از زبان آنان شنیده نمی شود. صحبت کردن کردن با زندان بانان ممنوع بوده و در صورت لزوم برای حرف زدن نباید از صدای بلند استفاده کرد وگرنه واکنش تند زندان بانان را به همراه خواهد داشت. نمز خواندن عملی اجباری بوده و تمام رفتار متهم از حالت جسمی و روحی تا میزان اشتها و فعالیتهای او درون سلول توسط زندان بانان در یک دفتر گزارش روزانه ثبت می شود. انواع و اقسام داروها هم در کمدی درون اتاق نگهبانی موجود است که زندان بان به میل و تشخیص خود آنها را به زندانی می خوراند.

بند 2 الف فاقد دکتر و درمانگاه بوده و فقط در مواردی که حال زندانی بسیار بد باشد از درمانگاه زندان دکتری به اتاقی که فقط یک تخت بیمارستانی و یک کپسول اکسیژن در آن وجود دارد منتقل می شود و خیلی سریع زندانی با چشمبند ویزیت می شود. افسر نگهبان در تمام طول حضور دکتر چسبیده به زندانی قرار دارد. در صورت وخیم بودن حال زندانی و تشخیص امکان مرگ با هماهنگی و موافقت کتبی مقامات ارشد اطلاعات سپاه زندانی به بیمارستان خاتم الانبیا منتقل می شود.

بازجوها به هیچ وجه حق ورود به محوطه بازداشتگاه را ندارند و با فشار دادن زنگی که کنار درب تعبیه شده است یکی از زندان بانان با هماهنگی تلفنی افسر نگهبانی زندانی را تحویل تیم بازجویی داده و پس از پایان بازجویی از او تحویل می گیرد.

در هنگام کتک زدن زندانی دستهای او را از پشت دستبند زده و چشمبند او را محکم گره می زنند و حداقل سه نفر از پاسداران فربه به مشت و لگئ به جان زندانی می افتند. در هنگام کتک زدن زندانی لامپهای مهتابی خاموش شده و به تناوب از لامپهای قرمز و آبی استفاده می شود. جهت ایستادن زندانی را مدام عوض کرده تا قادر به تشخیص موقعیت خود نباشد. بازجوی اصلی در تمام مدت ضرب و شتم زندانی سکوت می کند و بعد از آن منکر حضور خود در این مراسم شده و در بازجویی مدام تهدید می کند که در صورت همکاری نکردن زندانی می رود و کار را به دست کسانی می دهد که فیزیکی کار هستند.

برای وادار کردن زندانی به انجام مصاحبه ی تلویزیونی از دو سلول تخصصی یکی در زیر زمین و دیگری در طبقه ی بالا استفاده می شود. این سلولها برای بی خوابی دادن به متهم در نظر گرفته شده است. تجهیزات روشنایی این سلولها بسیار بیش از حد معمول بوده و درکل طول بیست و چهار ساعت صدای گوشخراش روضه از بلنگوهای قوی نصب شده در این سلولها پخش می شود. زندانی را تا جای ممکن روی پا نگه می دارند و در صورت خوابیدن به شدت با کابل کتک می زنند. به مرور با کاهش توان زندانی او را روی صندلی می نشانند و برای بیدار نگه داشتن او از آب سرد و وارد کردن ضربات پر شمار به صورت استفاده می کنند. تعدادی از آزاد شدگان این بند اعلام کرده اند که در طول مدت بی خوابی برهنه بوده و مورد آزار با آب سرد و رفتارهای توهین آمیز جنسی قرار گرفته اند. نوع رفتار و شدت برخوردهای تیم بازجویی بسته به موقعیت زندانی سیاسی و میزان نفرت سپاه از زندانی رابطه ی مستقیم دارد.

تمام سلولهای انفرادی بند 2 الف مصداق شکنجه ی سفید بوده اما دو سلول کاملا ویژه در طبقه ی بالای بند برای این کار به صورت مجزا تدارک دیده شده است که یکی کاملا سفید و دیگری کاملا سبز است. در طبقه ی بالا دو سلول عمومی نیز وجود دارد.

درب زیر زمینی که در راهرو خروجی از ساختمان بند به طرف ساختمان بازجویی قرار دارد به محوطه ای شامل انبار و سیستم گرمایشی و سرمایشی باز می شود که دو اتاق مخصوص شلاق زدن و کابل زدن زندانی هم در آن وجود دارد که دست و پای زندانی را به آن بسته و کف تخت مانند درب کمد باز شده و زندانی از دستها و پاهای بسته ی خود آویزان شده و در این حالت او را با شلاق یا با کابل می زنند.

تقریبا می توان ادعا کرد این بند کاملا از نظارت سازمان زندانهای کشور خارج بوده و دست نیروهای سپاه برای انجام هر عملی در این بند کاملا باز است. به دلیل نظارت شدید بر این بند کوچکترین خبر و اطلاعاتی از افراد زندانی در بند 325 به بیرون درز نکرده و تیم های بازجویی اطلاعات سپاه پاسداران قادر هستند نهایت فشار ممکن را برای بدست آوردن اهداف مورد نظر خود به زندانی وارد کنند. دربهای این بند همگی به سمت داخل قفل شده و افسر نگهبانان که از کادرهای با درجه ی بالای سپاه هستند به هیچ مقامی از قوه قضائیه یا سازمان زندانها اجازه ورود به این بند را نمی دهند.

بند 325 یکی از بندهای قدیمی زندان اوین است که در چند مرحله بسته به نیازهای این رژیم و رژِیم گذشته مورد بازسازی قرار گرفته است که جدی ترین آن بعد از فاش شدن دخالت وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ایران در قتل فعالان سیاسی یا به تعبیری همان قتلهای زنجیره ای بود. با افشای نقش وزارت اطلاعات در ترورهای برنامه ریزی شده مخالفان رژیم جمهوری اسلامی و بازداشت چند تن از عوامل اجرایی قتلهای سیاسی، وزارت اطلاعات مجبور به یک خانه تکانی اجباری شده و دیگر محل امنی برای اجرای طرحهای اطلاعاتی و امنیتی حکومت نبود به همین دلیل فرماندهان سپاه پاسداران با موافقت رهبر جمهوری اسلامی اقدام به تقویت اطلاعات سپاه کرده و سازمان مخوف و قدرتمندی به وجود آوردند که در دوران دولت اصلاحات از آن به عنوان اطلاعات موازی یاد می شد.

سپاه به لطف فعالیت های اقتصادی خود که خارج از نظارت هرگونه سازمانی قرار داشت توانست به راحتی هزینه ی لازم جهت خرید تکنولوژی و امکانات فعالیتهای اطلاعاتی و امنیتی را تامین کرده و وارد یک رقابت جدی با وزارت اطلاعات دولت اصلاحات شود. سپاه چنان عرصه را بر وزارت اطلاعات تنگ کرد که یونسی وزیر اطلاعات دولت خاتمی بارها در مصاحبه های مطبوعاتی خود از اطلاعات موازی و دخالت آن در مسائل امنیتی کشور یاد کرده و از آن گله کرد. درست در همین زمان بند 325 مورد بازسازی کلی واقع شده و به محل نگهداری و بازجویی زندانیان سیاسی در بند سپاه تبدیل شد.

تفاوتی که بین زندانیان سیاسی بند ویژه امنیتی اطلاعات سپاه پاسداران (325) با بند ویژه امنیتی وزارت اطلاعات (209) وجود دارد در این است که سپاه دست به بازداشت کسانی می زند که از نظر اداره ی اطلاعات سپاه دست به یکی از جرایم زیر زده باشند :

1: موضع گیری یا فعالیت مستقیم علیه شخص رهبر یا اصل ولایت فقیه

2: به خطر انداختن امنیت پایتخت

3: مخالفت نظری یا عملی تاثیر گزار بر ثبات نظام جمهوری اسلامی

در واقع سپاه هنگامی که تشخیص دهد یک فرد یا یک گروه سیاسی خطری برای اصل نظام محسوب می شود با چنان وسواسی وارد عمل می شود که حتی به وزارت اطلاعات نیز اعتماد نمی کند. زندانیان سیاسی بند 325 کسانی هستند که باید به نحوی متوقف و از صحنه ی فعالیت سیاسی به صورت موقت یا دائم خارج شوند.

عدم انتقال اخبار و اطلاعات از این بند به بیرون و بالعکس ویژگی منحصر به فرد بند 2 الف می باشد. به دلیل کثرت زندانیان سیاسی و غیر سیاسی در بند 209 هر از گاهی با آزادی یک زندانی یا انتقال یک زندانی از بند انفرادی به بند عمومی یا ملاقات زندانیان با خانواده خود جسته و گریخته اخباری از وضعیت زندانیان وزارت اطلاعات به بیرون درز می کند اما به دلیل تعداد بسیار اندک زندانیان در بند 325 و کنترل این بند توسط کادرهای رسمی سپاه پاسداران نشت اخبار و اطلاعات از این بند نزدیک به صفر است.

فشارهای جسمی و روحی شدید محور فعالیت زندانبان و بازجو در این بند است. ضرب و شتم گروهی، بی خوابی دادن به زندانی، سوء تغذیه، محرومیت از امکانات بهداشتی، محرومیت از حق ملاقات، تمدید بازداشت موقت طولانی مدت و ... عرف جاری در بند ویژه سپاه پاسداران است.

معاونت امنیتی دادستان تهران بی چون و چرا از مهره های اطلاعات سپاه پاسداران انتخاب می شود تا حمایت کامل قضایی از مسئولان بند 325 همواره برقرار بوده و درخواست بازجوها برای تمدید قرار بازداشت موقت، جلوگیری از ملاقات زندانی با خانواده، اعمال تعزیر (شکنجه اسلامی) و ... بدون هیچ اما و اگری مورد قبول واقع شود. زندانیان از امکان داشتن وکیل محرومند و با اطلاع تیم بازجویی از فعالیت وکلا برای روشن شدن وضعیت یک زندانی فشار به آن زندانی سیاسی افزایش بیشتری می یابد.

از نظر مقامات اطلاعات سپاه کسانی که در بند 325 نگهداری می شوند جرمشان اثبات شده است و نگهداری و بازجویی از آنان در این بند نه برای اثبات جرم متهم که برای شکستن و خرد کردن مجرم است. سناریو اصلی بازجویی در بند 325 بر پایه اتهامات اخلاقی جلو می رود و بازجوها به خصوص در تک نویسی ها به جای روابط سیاسی به دنبال روابط جنسی و مالی هستند. بدون استثناء از خانه ی همه ی کسانی که در بند 2 الف زندانی هستند اسلحه کمری، مواد مخدر و مشروبات الکلی پیدا می شود و فشار طاقت فرسایی برای انجام مصاحبه ی تلویزیونی به فعالان سیاسی وارد می شود.

بدون استثنا تمام کسانی که از بند 2 الف آزاد می شوند بسته به مدت بازداشت و شدت عمل تیم بازجویی تا مدتها با آسیبهای جسمی و روحی دست و پنجه نرم می کنند. تمام مساله در این بند این است که سپاه پاسداران به زندانیان این بند به عنوان دشمنان ولایت فقیه و نظام جمهوری اسلامی نگاه می کند که باید آنها را ریشه کن کرد. نگاهی که به سپاه پاسداران اجازه ی بروز هرگونه رفتاری در بند تحت نظر خود یعنی بند ویژه امنیتی اطلاعات سپاه پاسداران را می دهد.

تذکر: این اطلاعات بر مبنای مشاهدات نویسنده در سه مقطع متفاوت از بازداشتهای خود در بین سالهای 84 تا 87 تنظیم شده است و با تمام سعی و دقت به کار رفته در توصیف فضای بند 2 الف امکان وجود خطا به دلیلی استفاده همیشگی چشمبند در این بند وجود دارد. همچنین ممکن است بعد از سال 1387 تغییراتی در این بند به وجود آمده باشد.

بیژن کرامتی

تهران _ نخستین روز پائیز 1388

http://bijankeramati.blogspot.com

19bahman1349@gmail.com

۱۳۸۸/۶/۲۸

شکنجه،مقاومت، مقابله با دادگاه های نمایشی

نگه داشتن زندانی در سلول انفرادی یک شکنجه است. بی خبر نگه داشتن زندانی از اخبار و اتفاقات دنیای پیرامون خود یک شکنجه است. کتک زدن زندانی یک شکنجه است. بی خوابی دادن به زندانی یک شکنجه است. بکارگیری تجاوز جنسی، فشار روحی، شلاق، کابل، شوک الکتریکی،اتاق سپید، سوزاندن، بریدن، شکستن، له کردن و ... به هر دلیلی علیه هر انسانی یک شکنجه است و هنگامی که این اعمال توسط یک حکومت به صورت مستمر و برنامه ریزی شده علیه جسم و روح دگر اندیشان برای دست برداشتن از افکار و عقاید خود انجام شود این یک جنایت علیه انسان و انسانیت توسط یک دیکتاتوری است.

مقاومت در برابر شکنجه یک ارزش است چرا که پا نهادن بر خواست و میل یک دیکتاتور و نظام دیکتاتوری است. هیچکس نمی تواند از انسانی توقع داشته باشد که سختی و درد را تحمل کند اما هنگامی که فردی خود را نماینده جمعی معرفی می کند یا هدایت مجموعه ای از افراد را به دست می گیرد از او این توقع می رود که بیشتر از افراد آن جمع یا مجموعه در برابر فشار و شکنجه مقاومت کند. نمی توان منکر این شد که میزان مقاومت افراد برجسته ی یک جریان مبارزاتی، اجتماعی و ... یا یک جریان سیاسی تاثیر شدیدی بر «مقاومت» دستگیر شدگان و «پیگیری» دستگیر نشده های آن جریان دارد. عدم تحمل سختی و یا پرهیز از مقاومت در برابر شکنجه توسط رهبران منجر به «یاس» و «سرخوردگی» بدنه یک جریان اجتماعی یا سیاسی و «مرگ زود هنگام» آن جریان می شود.

کسانی که آگاهانه برای آرمانهای خود سختی و درد را تحمل می کنند ستوده می شوند و رفتار آنان الگوی رفتاری بدنه ی یک حرکت اجتماعی یا سیاسی می شود. پافشاری بر خواستها و اهداف افزایش یافته و احساس مسئولیت در افراد تقویت می شود.

در یک دیکتاتوری میزان خطر و جدیت یک جریان سیاسی یا اجتماعی از نظر حکومت رابطه ی مستقیمی با میزان مقاومت زندانیان آن جریان دارد. با احساس خطر دیکتاتوری و جدی گرفته شدن یک جریان (به خصوص یک جریان مبارزاتی) به شدت بر میزان سرکوب و برخورد با چهره های اصلی و فعالان آن جریان افزوده شده و جنایات فجیعی علیه آنان صورت خواهد گرفت اما بر میزان نفوذ یک جریان مبارزاتی،اجتماعی، سیاسی یا ... در جامعه افزوده و محدودیت های تاثیرگزاری برای دیکتاتوری به وجود خواهد آمد.

آیا این نوشته در صدد تبدیل مقاومت در برابر فشار و شکنجه به یک واجب دینی است؟

مقاومت در برابر شکنجه به منظور دفاع از آرمانها یک ارزش است و این ارزش بدون نیاز به امثال این نوشته _ حتی در میان تبلیغات سنگین آگاهانه و مسلط که به معرفی مقاومت در جایگاه یک ضد ارزشِ غیر عقلانی می پردازند _ سینه به سینه و در جان تاریخ و کلام منتشر میشود. مقاومت انسانها (چه آزاد و چه در بند) در ریز هرگونه فشاری (ازمحدودیت های اجتماعی گرفته تا شکنجه) علیه هر نوع اجبار، قانون، ساختار و تفکر غیر انسانی در هر گوشه ای از تاریخ و تحت هر شرایط زمانی و مکانی مسلطی ستوده شده و توسط انسانهای آگاه و مبارزین دیگر الگو برداری میشود اما هدف تبلیغ کنندگان مقاومت تبدیل همه ی فعالان سیاسی، اجتماعی و ... به قهرمانانی با اراده های آهنین نیست. این امر شدنی هست اما وقوع آن با توجه به امکانات، انرژی و زمانی که لازم دارد با توجه به نیروی مادی و نیروی انسانی موجود امکان پذیر نیست. شکی نیست که هیچ دیکتاتوری ای نمی تواند در مقابل جنبشی که تمام اعضای آن دست به مقاومت می زنند پیروز باشد اما حال که چنین امکانی وجود ندارد باید چه کرد؟

1: سمپاشی نکردن علیه مقاومت کنندگان و دست برداشتن از ترویج مقاومت به عنوان یک ضد ارزش

در ایران ما شاهد آن بوده و هستیم که قهرمانان و مقاومت کنندگان در مقابل شکنجه از طرف کسانی که خود را قادر به مقاومت نمی بینند و به خصوص از طرف اندیشه های مخالف و رقیب مورد بی تفاوتی قرار گرفته و در سایه این بی تفاوتی دست حکومت برای سرکوب و قلع و قمع مقاومت کنندگان باز می شود. کار به همینجا ختم نشده و رسانه ها و تریبونهای آنان همراه و همگام با حکومت و به طرزی وحشیانه تر از حکومت دست به انحراف افکار عمومی از توجه به وضعیت مقاومت کننده و گاهی تخریب مقاومت کننده می زنند. همه باید یاد بگیریم حتی در صورتی که خود توانایی مقاومت در برابر شکنجه را نداریم از مقاومت کنندگان دفاع همه جانبه به عمل آورده و تنها گذاشتن یا خیانت به آنها جدا بپرهیزیم.

2: بستن دست دیکتاتوری در اعمال فشار به زندانیان دگر اندیش

یا

چرا دست دیکتاتوری برای سرکوب مخالفان خود باز است؟

توبه ی تلویزیونی اعلام شکست اندیشه در برابر ظلم نیست بلکه نشانه ی شکسته شدن جسم و اراده در مقابل شکنجه و درد است پس باید کاری کرد که ماشین تبلیغاتی حکومتدر این زمینه از کار بیافتد. تمام تلاشهای تبلیغاتی حکومت باید نتیجه ی عکس داده و با شکست مواجه شود. باید کاری کرد که حربه ی توبه و اعتراف هرچه زودتر در نظر همه ی مردم کشور پوسیده و نخ نما شود. چرا ما نتوانسته ایم کاری کنیم که در هنگام پخش اعترافات تلویزیونی و مراسم توبه زندانیان مردم تلویزیونهای خود را خاموش کنند؟ چرا صدا و سیمای انحصاری حکومت و روزنامه ها و سایتهای وابسته به حکومت در هنگام انتشار اخبار و اطلاعات این چنینی با هجوم و مراجعه ی چندباره بازدید کنندگان روبه رو می شود؟ اطلاع از سناریو بافته شده توسط حکومت برای سرکوب و قربانی کردن زندانیان امری طبیعی است اما آیا تبدیل شدن ما به عامل انتشار مطالب مورد پسند این حکومت دیکتاتوری امری عاقلانه است؟

در بسیاری از مواقع به دلیل تبدیل شدن اپوزیسیون ما به اپوزیسیونی بریده از جامعه و کاملا مجازی و نیز به دلیل کاهش سطح توقع از یک فعال سیاسی (که بخش بزرگی از آن به دلیل همان تبلیغات سنگین آگاهانه افراد و جریاناتی است که رادیکال شدن مطالبات و جامعه را به ضرر آینده و منافع فردی و گروهی خود می دانند و متاسفانه انحصار رسانه ای را هم در دست دارند.) کار یک فعال سیاسی تا حد یک کاربر غیر تولید کننده ی اینترنت تقلیل یافته است.

به جای آنکه کسی که مدعی فعالیت سیاسی (از هر نوع) است با بررسی رسانه های حکومتی و اطلاع از نوع بازی و سناریو بافته شده از سوی دیکتاتوری دست به یک کنش تولیدی مانند نوشتن مقاله، انجام مصاحبه، ارائه تحلیل، تهیه یک برنامه و ... برای مقابله با سناریو حکومت بزند ترجیح می دهد که تولیدات رسانه های حکومت را بازانتشار داده و بر عمل خود نام پر مسمای «اطلاع رسانی» را اطلاق کند.

ایراد اساسی ای که به کل اپوزیسیون ما اعم از داخلی و خارجی وارد است این است که مدتهاست ارتباط خود را با جامعه از دست داده است و متاسفانه زیر بار این قطع شدن ارتباط هم نمی رود. به جز بخشی از اصلاح طلبان که حکومت از پایبندی آنها به چهارچوب هایش اطمینان دارد و به آنها مجوزهای محدودی مثل انتشار روزنامه می دهد بقیه اپوزیسیون و حتی اصلاح طلبانی که کمی تند تر از همفکران خود می اندیشند یا عمل می کنند از داشتن تریبون و رسانه محروم هستند. اپوزیسیون ما مخاطب خودش است و در مواقعی بیشتر در حال جنگ با خودش است تا نبرد با دیکتاتوری حاکم بر ایران.

اپوزیسیون داخل ایران باید از پشت کامپیوترهای خود بلند شده و به کف کفشهایش اجازه دهد سائیده شدن روی آسفالت خیابانها را تجربه کند. مخالفان دیکتاتوری باید اجازه دهند به جای انگشتان دست و کیبردها، زبانشان با مردم سخن بگوید. از این طریق می توان بدون واسطه رسانه، مستقیما به جنگ رسانه های حکومت رفته و نمایش های بی ارزشی مثل برگزاری دادگاه های نمایشی را بی اثر کرد.

فعالیت حقوق بشری

مساله بعدی فعالان حقوق بشری هستند. فعالان حقوق بشری به دلیل نوع فعالیت خود مخاطبانی فارغ از گرایشات مختلف فکری دارند. مسئله ی انسان و حقوق اولیه بشری مسائلی هستند که با دغدغه ی خاصی از سوی افکار عمومی پیگیری می شوند و برای مردم هم دارای موقعیت ویژه ای هستند. متاسفانه این نوع فعالیت نیز در ایران دارا ی دو مشکل اساسی است:

1: فعالیت حقوق بشری در حد کار خبری و جمع آوری امضا در حمایت از افرادی زندانی شده توسط حکومت تقلیل یافته است.

باید توجه داشت هدف فعالیت حقوق بشری کسانی هستند که حقوق اولیه آنها به عنوان انسان نقض شده است. برای نقض حقوق انسانی یک فرد یا گروه زندانی شدن یا نشدن ملاک نیست. ممکن است فرد یا گروهی بدون آنگه به زندان افکنده شوند حقوق انسانی آنها مورد تاخت و تاز حکومت و یا هر نیروی دیگری قرار گیرد. نکته ی مهمتر اینکه خبر رسانی در مورد نقض حقوق بشر ابتدایی ترین فعالیت ممکن در زمینه ی حقوق بشر است نه تنها فعالیت ممکن! پیگیری حقوقی مسائل، تامین مادی کسانی که خود یا خانوداه تحت تکفلشان به دلیل نقض شدن حقوق اولیه قادر به تامین خود نیستند، پیگرد حقوقی ناقضان حقوق بشر و دیگر موارد این چنینی باید در دستور کار فعالان حقوق بشری قرار بگیرد.

2: فعالیت حقوق بشر به صورت انحصاری در دست عده ای خاص قرار گرفته و با نگاه کاسب کارانه به آن نگریسته می شود.

وظیفه ی کسی که خود را فعال حقوق بشر می نامند چیست؟ دفاع از حقوق اولیه همه ی انسانها یا دفاع از حقوق اولیه انسانهای خاص؟ مجموعه های مدعی دفاع از حقوق بشر موجود نشان داده اند که بیش از آنکه مدافع حقوق انسانهای گمنام و بی دفاع باشند مدافع حقوق سوژه های خاص خود هستند. این سوژه های خاص کسانی هستند که دولتهای غربی به آنها توجه خاص دارند. گروه های حقوق بشری که از کنار فجیع ترین موارد نقض حقوق بشر در شهرستانها و یا در رابطه با کسانی که شناخته شده نیستند به بهانه ی «عدم شناخت» یا «نبود اطمینان» می گذرند برای پرداختن به امور کسانی که تابعیت اروپایی یا آمریکایی دارند با یکدیگر مسابقه داده و _ با پرداختن بیش از حد به وضعیت کسانی که تجربه نشان داده است جمهوری اسلامی از آنها برای گرو کشی استفاده می کند و کاری به کارشان ندارد _ باعث می شوند در مقاطع متعدد افکار عمومی از وضعیت کسانی که واقعا در معرض نقض حقوق بشر هستند منحرف شود.

هدف در اینجا دقیقا به چالش کشیدن رفتار دوگانه ی حقوق بشری ها در مقابل انسانها است. اگر بخواهیم مورد را با دید مثبت بشکافیم باید بگوییم همانطور که دیکتاتور ایران شهروندان را به درجه ی یک و دو تقسیم می کند و فعالان حقوق بشری هم شهروندان این کشور را به دو گروه انسان و انسانتر تقسیم کرده و مسائل مربوط به گروه دوم را با جدیت و جذابیت خاص پیگیری می کنند. فعالان حقوق بشر باید به جای پرداختن به سوژه ها مورد پسند غرب به مردم کشورشان توجه کنند و سوژه های گمنام و بی پناه تر را با جدیت و توجهی دوچندان حمایت کنند.

چین و روسیه، اروپا و آمریکا

مساله ی بعدی فشار به دولتهای غربی است. یادمان باشد این تنها چین و روسیه نیستند که با حمایت خود از حکومت ایران ضمن به یغما بردن ثروتهای عمومی ایران حاکمان را در سرکوب مردم یاری می دهند. فراموش نکنیم این شرکتهای بزرگ اروپایی و آمریکایی هستند که برای سود بیشتر _ و به مدد تحریمها _ کالا ها و تکنولوژی خود را به چند برابر قیمت متعارف به حکومت ایران می فروشند. حمایت از حکومت ایران تنها پشتیبانی در شورای امنیت سازمان ملل نیست. حمایت از حکومت ایران با فروش تجهیزات و تکنولوژی شنود و فیلترینگ هم صورت می گیرد. اتفاقا حمایت از حکومت ایران با فروش تجهیزات پیشرفته ی پلیس و با فروش ابزار و ادوات ضد شورش (بخوانید سرکوب مردم) توسط شرکتها و دولتهای غربی به صورت جدی تری صورت می گیرد تا با تعدیل یک بیانیه در سازمان ملل توسط چین و روسیه.

با شرایط امروز دنیا باید آگاه بود و درک کرد که هیچ دولت و حکومتی به جز منافع خود در عرصه ی بین المللی به دنبال چیز دیگری نیست. باید از طریق افکار عمومی و منتقدان نظم فعلی جهانی، دولتهای خارجی از چین و روسیه گرفته تا آلمان و اتریش و آمریکا را وادار کرد از هر نوع همکاری و حمایت از جمهوری اسلامی و دولت کودتا خودداری کنند. هر نوع همکاری و حمایت از سوی «هر» دولتی نسبت به جمهوری اسلامی باید افشا شود.

در نظر گرفتن جمیع این موارد و حل مشکلات درونی مخالفان دیکتاتوری این امکان را به ما می دهد تا دست این حکومت را در تمام زمینه ها به خصوص در زمینه ی فشار به زندانیان سیاسی ببندیم و اجازه ندهیم این حکومت در پناه ضعفها و مشکلات مخالفان خود دستش برای سرکوب باز باشد.

لحظه ای که برای همه ی مردم ایران این نکته روشن شود که دادگاه تفتیش عقاید یادگار حکومتهای قرون وسطایی بوده و تنها یک دیکتاتوری می تواند از آن بهره مند شود این دادگاه ها حتی در دورافتاده ترین نقاط ایران به ابزاری تبلیغی علیه خود دیکتاتوری تبدیل می شوند. چرا یکبار و برای همیشه مردم کشوری چنان کوس رسوایی یک دیکتاتوری و دادگاه های تفتیش عقایدش را نکوبند که این دادگاه برای همیشه از تاریخ بشر حذف شود و چرا مردم ایران آن مردمی نباشند که این عمل را انجام دهند؟

بیژن کرامتی

تهران- 28/شهریور/ 1388

19bahman1349@gmail.com

۱۳۸۸/۶/۲۶

پیرامون برگزاری دادگاه های تفتیش عقاید

ما با نظر حجت الاسلام غضنفر آبادی در روزنامه کیهان موافق هستیم!

روزنامه ی کیهان در صفحه ی 14 شماره ی چهارشنبه 25 شهریور 1388 خود با درج مطلبی با عنوان «انتقاد گسترده ی فعالان سیاسی از عدم انتشار اسامی اغتشاشگران» به درج نظرات حجت الاسلام جعفر شجونی (عضو شورای مرکزی جامعه ی روحانیت مبارز)، حسین ابراهیمی (یک عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی)، حجت الاسلام سالک (عضو شورای مرکزی جامعه روحانیت مبارز)، حجت الاسلام موسوی غضنفر آبادی (عضو کمیسون قضایی مجلس)، اسعد الله زارعی (یک کارشناس مسائل سیاسی) و عطا الله بیگدلی (مسئول گروه حقوقی مرکز تحقیقات دانشگاه امام صادق) پرداخته است.

در میان این اظهار نظرات بنده کاملا با نظر حجت الاسلام غضنفر آبادی موافق هستم. ایشان گفته اند: «بنده معتقدم دادگاه ها هرچه شفاف تر و روشن تر باشد برای مردم بسیاری از حقایق روشن تر می شود» وی همچنین گفته است: «در روال قبلی برگزاری دادگاه مردم اطلاعات بیشتری کسب می کردند. وقتی جلسه دادگاه از نظر قانونی علنی است چه اشکالی دارد مردم تصاویر دادگاه را با همان کیفیت و صورت مشاهده کنند؟»

دلایل ما برای تایید نظرات غضنفر آبادی:

استدلال اول:

1: وقتی دادگاه تصاویر متهمان را نشان می دهد همه مردم این تصاویر را می بینند.

2: خانواده ی زندانیانی که دادگاه آنان از تلویزیون پخش می شود هم جزئی از مردم هستند.

نتیجه: خانواده ی زندانیان پس از روزها بی خبری از عزیزان خود می توانند چهره ی آنان را مشاهده کرده و از زنده بودن آنها مطمئن شوند.

استدلال دوم:

1: در تمام جلسات دادگاه چند تن از زندانیان به قرائت دفاعیه و یا بیان صحبتهای دیگر می پردازند.

2: در تمام جلسات دادگاه به جز جلسه ی آخر (جلسه ی پنجم) در هنگام قرادت دفاعیه یا بیان صحبتهای دیگر، صدا و سیما لحظاتی نسبتا طولانی از صورت زندانیان تصاویر نزدیک نشان می داد.

نتیجه: مردم و فعالان سیاسی امکان این را داشتند تا با مشاهده ی حالات صورت زندانی در هنگام قرائت دفاعیه و یا بیان صحبتهای دیگر تشخیص دهند (یا حتی حدس بزنند) که زندانی چقدر به گفته هایی که به زبان می آورد اعتقاد دارد یا اصلا این صحبتهای خود او هست یا نه؟

استدلال سوم:

1: صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران جرء اموال شخصی رهبر محسوب می شود.

2: از نظر نظام جمهوری اسلامی منتقدان، مخالفان سیاسی،دگر اندیشان و دگرباشان سیاسی و اجتماعی به گفته ی صریح رهبر حکومت «غیر خودی» و «شهروند درجه ی دوم»محسوب می شوند.

3: هیچگاه صاحب یک رسانه اجازه نمی دهد کسانی که به خون او تشنه هستند امکان مطرح شدن از طریق رسانه ی او و برقراری تماس با مردم را پیدا کنند.

4: کسانی که از نظر یک نظام غیر خودی و شهروند درجه دوم محسوب می شوند باید به هر طریق ممکن برای بقای حکومت و حفظ منافع حاکمان در آینده از صحنه ی سیاست و اجتماع حذف شده و حتی المقدور مردم عادی حتی اسم این افراد هم به گوششان نخورد چه رسد به اینکه با افکار و عقاید آنان آشنا شوند.

5: جمهوری اسلامی یکی از همین نظام های غیر مردمی، غیر دموکراتیک، غیر انسانی و عقب افتاده ای است که شهروندان خود را به درجه یک و درجه ی دو و نیز خودی و غیر خودی تقسیم می کند و در بالا بدان اشاره شد.

6: مردم ایران با توجه به رفتار سی ساله ی حاکمان و لمس عینی ماهیت دیکتاتوری حاکم بر ایران ناخودآگاه طرف کسی هستند که محاکمه می شود و نه طرف کسی که محاکمه می کند.

نتیجه: برگزاری دادگاه به شیوه ی قبلی و نشان دادن تصاویر زندانیان در دادگاه ها به زندانیان این امکان را می داد که از طریق صدا و سیما در برنامه ای با تعداد بیننده ی پرشمار به مردم شناسانده شوند. امری که در صورت آزادی زندانیان و در حالت عادی، وقوع آن محال ممکن می بود.

آیا روند برگزاری دادگاه در جلسات اول تا چهارم ایده آل ما بوده است؟

هرگز! پاسخ این سوال منفی است. ما فقط عنوان می کنیم که روند برگزاری دادگاه های اول تا چهارم از روند برگزاری دادگاه پنجم بهتر بوده است. این بدان معنا نیست که روند برگزاری دادگاههای اول تا چهارم مورد قبول ما بوده یا صد در صد چیزی بوده است که هر کسی به عنوان یک انسان از برگزاری یک دادگاه انتظار دارد. ما از روند برگزاری تمام جلسات این دادگاه ها ناراضی هستیم اما به این نکته هم واقفیم که وقتی رای مردم در انتخابات ریاست جمهوری از نظر حکومت پشیزی ارزش ندارد مسلما نظر مردم نمی تواند در روند برگزاری دادگاه ها که سناریو آن توسط حکومت نوشته شده است تاثیری داشته باشد.

آیا روند دیگری به جز این روند غیر انسانی و غیر عادلانه ی حاکم بر دادگاه ها وجود دارد؟

پاسخ کوتاه: پخش تلویزیونی مستقیم محاکمات با حضور وکلای مدافع انتخاب شده توسط خود زندانیان

پاسخ بلند: در پخش تلویزیونی غیر مستقیم حکومت این امکان را دارد که اقدام به گزینش بخشهای از دادگاه کرده و آنچه را که خود می پسندد قیچی کرده به مردم نشان دهد. آنچه که اکنون مردم از تلویزیون می بینند همه ی اتفاقات دادگاه نیست. زندانیان کوچترین امیدی برای رساندن حرفهای واقعی خود به خانوده،دوستان و مردم ندارند و از آنجایی که فیلم دادگاه ها سانسور شده و مطابق میل و خواست حکومت تنظیم شده و پخش می گردند زندانی هیچ امیدی ندارد که حتی در صورت به جان خریدن شکنجه ها و فشار های بعدی در دادگاه ها دست به افشاگری زده و از تفکر و عمل خود دفاع کند. دقیقا به همین دلیل است که حکومت توانسه است تا کنون هر چیزی را دوست داشته و یا نیاز داشته است از زبان زندانیان بیرون کشیده و فیلم آنرا برای استفاده ی تبلیغاتی در تلویزیون دولتی پخش کند.

تاکید می کنیم که این شرط لازم طی شدن یک روند ایده آل در دادگاه ها است اما شرط کافی نیست. شروط مهم دیگری که باید در نظر گرفته شود به شرح زیر است:

1: تضمین اینکه زندانیان از اخبار و اتفاقات دنیای خارج از زندان مطلع باشند.

2: تضمین این نکته که وکیل مدافع زندانی انتخاب خود وی باشد و نه انتخاب دادگاه (حکومت)

3: تضمین اینکه دفاعیات زندانی در صدور حکم موثر باشد و حکم زندانی از قبل تعیین نشده و یا بعدا توسط حکومت و بدون در نظر گرفتن دفاعیات صادر نشود.

4: بازگرداند زندانی به خویشتن و خارج کردن او از فشار سلول انفرادی و شکنجه و رفع تلقینات بازجوها و زندانبانان و دادن فرصت به او برای تصمیم گیری از روی میل و اراده و عقیده ی خود.

آیا در صورت رعایت شروط بالا این دادگاه ایده آل ما یا حداقل مورد پذیرش ما واقع می شد؟

خیر. برگزاری چنین دادگاه هایی حتی با رعایت شروطی که در بالا ذکر شد نه ایده آل و نه مورد پذیرش ماست. ایرادات ما نه به روند حاکم بر این دادگاه ها که به ماهیت و وجود چنین دادگاه هائی بر می گردد. اصولا تشکیل چنین دادگاه هایی مغایر با اصول انسانی است.

ایراد ما به ماهیت و پایه و اساس این دادگاه ها چیست؟

پاسخ ما کوتاه ولی قاطع و روشن است:

1: هیچ منطق انسانی و هیچ تفکر مترقی ای در جهان حبس و شکنجه ی انسانها به خاطر عقاید و یا اظهار عقایدشان را نمی پذیرد. به عبارت بهتر و روشن تر داشتن یک عقیده و بیان آن حتی در صورتی که مخالف عقاید حکومتها و یا عقاید دیگر انسانها باشد جرم محسوب نشده و این سرکوب اندیشه ها و ممانعت از انتشار آن اندیشه ها است که جرم بوده و مستحق رسیدگی و محاکمه در دادگاه است.

2: بیش از سیصد سال است که از نظر همگان تفتیش عقاید عملی قرون وسطایی و ویژگی شماره ی یک حکومتهای دیکتاتوری شناخته می شود.

3: دادگاه های فعلی همانند کلیه دادگاه های فعالان سیاسی و اجتماعی در کل عمر حکومت جمهوری اسلامی مصداق کامل دادگاه تفتیش عقاید بوده، از نظر سیاسی قرون وسطایی و از بشری عملی غیر انسانی طبقه بندی شده و مطرود می باشند.

بیژن کرامتی

19bahman1349@yahoo.com

تهران- 26/6/1388